Critique Pals رفقای نقد

Critique Pals                            رفقای نقد
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ارنست همینگوی» ثبت شده است

مرگ؛ و دو بوفالویش

رفقا نقد | جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۸، ۰۲:۲۲ ب.ظ

مرگ؛ و دو بوفالویش

دربارهٔ «برف‌های کلیمانجارو»

محسن باقری اصل

 

ابتدای داستانِ کوتاه- که زندگیِ بلندمرتبه هَم کوتاه است- ابتدای قلمرو مرگ است و انتهایِ احتضار. همه چیز در لحظه‌های احتضار شکل می‌گیرد، جریان پیدا می‌کند و سقوط می‌کند و پایان. و پایان یعنی تمام. و تمام یعنی کامل. اگر پای هَریِ داستان‌نویس زخمی نمی‌شد، و وقتی که شد، اگر روی آن آیویدن مالیده بود، و وقتی که نمالید، حداقل اگر روی آن کاربولیکو نمالیده بود، و اگر و اگر و اگر، احتضار، و آن دو بوفالویش- دو بوفالویِ داستانِ «زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکامبره»- از راه نمی‌آمدند و نمی‌رسیدند. بوفالویِ گذشته که سریع است و بوفالویِ اکنون که پا در هواست. هَری در حالِ مرگ است و خاطرات- آن تصویرها و دیده‌ها که، به هرحال، آرزوی نوشتن‌شان را داشته و ننوشته- بوفالویی‌ست که از گذشته به حال می‌آید؛ بوفالوی سریع و تندخو، که از اکنون به گذشته نمی‌رود، تا آنجا گیر کند. نوستالژیِ ریخته در زندگی نیست. حتی حسرتِ دمِ مرگ نیز نیست. از گذشته به اکنون می‌دوَد و از روی موانع می‌پرد. فضای احتضارِ داستانِ همینگوی دائم در حالِ احضار است. احضارِ آرزوهای کنارگذاشته‌شده- و نه سرکوب‌شده-؛ که تا به اکنون نرسند و خودشان را از جنگ و صلح‌های نهایی عبور ندهند، مرگ از راه نمی‌رسد. شمایلِ مرگ گروگانِ این چند پاراگراف داستانی است که نوشته شود و شخصیتِ داستان تهِ مدیوم‌اش در نزع. در تنگیِ وقت همینگوی نیز مجبور است با سرعتِ تمامِ دویدنِ یک بوفالوی آمریکایی داستانش را بنویسد. با دو انگشت و - احتمالا- دوپای ایستاده و  هزاران- شات- سودا. آن ماجراها و داستان‌ها، از دور و اعماق به ذهن هَری می‌آیند. زمان برای بوفالوی پا در هوایِ اکنون، نیوتونی است و برای بوفالوی گذشته برگسونی. بوفالوی خشمگین و سریع گذشته که به سوی پارچه قرمز اکنون احضار شده و تند تند- از اعماق ذهن هَری؛ و البته یادداشت‌برداری‌های همینگوی- می‌دوَد ...

 

ادامهٔ این متن را در شمارهٔ هفتمِ مجلهٔ فرم و نقد بخوانید.

 

           

  • رفقا نقد